بي هيچ ابهامي روشن است كه اعتقاد به وجود تناسب ميان سورهها منوط است به پذيرش نظريه توقيفي بودن ترتيب آنها در مصحف . بر همين اساس ، همواره تنها كساني از تناسب شور سخن گفته كه به توقيفي بودن چينش همه آنها يا دست كم اكثريت قريب به اتفاقشان اعتقاد داشتهاند، زيرا فقط با اين فرض است كه ميتوان از وجود مناسبتهاي واقعي سخن گفت. جالب توجه است كه دكتر صبحي صالح معتقد است:
« ايمان به توقيفي بودن تنظيم سورهها نيز لزوماً به اين معنا نيست كه بين هر دو سوره همجوار، رشتههاي پيوند وجود داشته باشد[1]».
در مقابل،اگر نتوان قبول كرد كه در سازمان يافتن سور، دستي از توقيف دخيل بوده است، به كدامين دليل ميتوانيم گفت: ميان آنها ارتباط و تناسب وجود دارد؟!
در هر صورت. محققاني كه در اين باره قلم زدهاند، پيش از وارد شدن به ميدان بحث، ابتدا بر اين نكته پاي فشردهاند كه نظر به اعتقادشان داير بر توقيفي بودن ترتيب سورهها، به وجود ارتباط ميان آنها قائل شدهاند.[2]
اما ما كه در اين مقال، ترتيب سورهها را به اجتهاد صحابه متكي ميدانيم، طبيعي هم خواهد بود كه براي اينگونه تناسبهاي ادعا شده، اصالتي قائل نباشيم . دررد نظريه تناسب سور همين بس كه معتقديم درنظم آنها توقيفي وجود ندارد.
در اين جهت، نشانههاي ديگري نيز قابل ارائه است: اينكه از جانب شرع مقدس جائز است سورههاي قراني را جابجا تلاوت نمود و در قرائت، پيروي از ترتيب آنها الزامي نيست، خود نشانهاي تواند بود بر اينكه ميان سورها ذاتاً تناسبي وجود ندارد.
سورهها در افاده معني مراد، هرگز تعلقي به سور قبل از خود ندارند. بلكه هر يك ، موضوع يا موضوعات مستقل و جداگانهاي را به بحث ميگذارد كه جداي از سوره قبلي قابل بررسي است .
گذشته از اينها به نظر ميرسد اصليترين اشكالي كه بر اينگونه تناسبهاي ادعا شده وارد است، اين است كه به هيچ روي قابل اثبات نيست و در حقيقت به اصول پذيرفته شدهاي اتكا ندارد كه بتوان آن را با دليل و شاهد قبول كرد . به بيان ديگر، بنابر وضعيتي كه هست، دست ارزيابي و سنجش به اين قبيل تناسبها نميرسد.
همچنين بايد افزود با نگاهي كه طرفداران اين نظريه به قرآن دوختهاند كتاب مسلمانان به صورت صحيفهاي به نظر آمده است كه با « بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين» ميآغازد و به « من الجنةو الناس» ختم ميشود و « بسم الله الرحمن الرحيم » در همه جا بجز در اول قرآن براي رفع خستگي و يا دلايلي از همين دست، ميان سورههاي مرتبط و به هم پيوسته. فاصله انداخته است. براستي اگر چنين باشد، جستجو كردن هدف يا اهدافي كلي براي هر يك از سورهها و مرتبط انگاشتن اول و آخر آنها به هم،چه معنايي خواهد داشت؟!
به هر تقدير اين گروه از معتقدان، ارتباطات سورهها را بر دو نوع اصلي تقسيم كردهاند:
الف ـ ارتباط فرجام هر سوره با آغاز سوره بعد از خود.
ب ـ ارتباط مضموني ميان سورههاي پي در پي .
گفتني است كه در اين باب، توجه برخي بيشتر به يافتن شباهتهاي محتوايي و گاه ظاهري ميان آغاز و انجام سور همجوار، معطوف شده است . ولي در نگاه برخي ديگر، قرآن مجموعهاي سخت به هم پيوسته جلوهگر شده كه شباهتهاي مضموني، يكايك سورههاي همسايه را پوشانده است . اين گروه با قطعي دانستن باور خويش گاهي از دايره خلاصه گويي پا را فراتر نهاده و به اطناب و قلم فرسايي نيز درافتادهاند.
حال آنچه ما در اين نوشتار پيش رو داريم،صرفاً ياد كرد نمونههايي از اين مناسبتهاست ـ بيآنكه به نقد و بررسي آنها بنشينيم ـ و با توجه به توضيحات پيش گفته، تأمل در چند و چون آنها را به خوانندگان ميسپاريم كه ارزيابي يكايكشان مجالي گسترده ميطلبد.
در اين قسمت توجه به نمونههاي زير كه از بيانات مفسران انتخاب شده است، روشن كننده و گوياست:
شيخ طبرسي درباره كيفيت ارتباط « مائده » با « انعام » در مجمع البيان مينويسد:
« پس از اينكه خداوند، سوره مائده را با آيه طو هو علي كل شيء قدير» ختم نمود، اولين آيه سوره انعام را آيهاي قرار داد كه نشان دهنده قدرت كامل خداوند در آفرينش آسمان و زمين است:«الحمدلله الذي خلق السماوات و الارض و جعل الظلمات و النور[3]».
همو در مورد چگونگي اتصال « نساء » و «مائده» مينويسد:
« چون خداوند متعال، سوره نساء را با بيان احكام شرعي خاتمه داد، سوره مائده را با ذكر احكام كه در «أوفوا بالعقود» خلاصه شده است، گشود و سپس به تفصيل پرداخت[4]».
طبرسي باز راجع به وجه پيوستگي «اعراف» و «انفال» نوشته است:
«چون سوره اعراف از داستان پيامبران سخن گفت و سرانجام با گفتگو از پيامبر اسلام(ص)پايان يافت، سوره انفال هم با ذكر محمد (ص) و آنچه بين او و قومش رفته است، آغاز شد[5]».
همچنين در مجمعالبيان، راجع به انگيزه پيوند«كهف» و «بنياسرائيل» به هم، چنين آمده است:
« خداوند سبحان ، سوره بنياسرائيل را با حمد و توحيد الهي و ذكر نبياكرم(ص) و قرآن ختم كرد. همچنين در آغاز سوره كهف به بحث در مورد همين موضوعات پرداخت تا آغاز اين سوره با پايان بنياسرائيل هماهنگ بيايد و (از لحاظ معنايي ) هر دو كاملاً به هم متصل باشد[6]».
جلال الدين سيوطي نيز به نقلف از كوَّاشي مينويسد:
« وقتي خداوند سوره نساء را با دستور به توحيد و عدالت در ميان بندگان ختم نمود،همچنين در آيه نخستين مائده همين معنا را مورد تأكيد قرار دادو فرمود: يا أيها الذين آمنوا أوفوا بالعقود[7]».
هم در « تناسق الدرر في تناسب السور» در باره چگونگي اتصال سورههاي «زمر» و «ص» آورده است:
« وجه اتصال آغاز سوره زمر به پايان سوره ص بروشني معلوم است زيرا در آخر سوره ص آمده است (ان هوالاذكر للعالمين) و در آيه نخستين سوره زمر ميخوانيم (تنزيل الكتاب منالله) . گو اينكه در حقيقت گفته شده است (هذاالذكر تنزيل). اين پيوستگي و پيوند بحدي تنگاتنگ است كه اگر بسمله را در اين ميان حذف كنيم، آن دو قسمت چونان آيهاي واحد جلوه تنگاتنگ است كه اگر بسمله را در اين ميان حذف كنيم، آن دو قسمت چونان آيهاي واحد جلوه ميكنند[8]».
سيوطي باز در همان كتاب نوشته است:
« چگونگي پيوند سوره سبأ و سوره احزاب بدين ترتيب است كه : چون خداي تعالي احزاب را با آيه (ليعذب الله المنافقين و المنافقات و المشركين و المشركات و يتوب الله علي المؤمنين و المؤمنات) پايان داد، سبأ را با ( له ما في السماوات و الارض) آغاز نمود. زيرا چنين وصفي است كه شايستگي چنان حكمي را دارد[9]».
فخر رازي نيز درباره چگونگي ارتباط سوره عنكبوت با سوره قصص معتقد است كه راجع به اين مسأله برچندين وجه ميتوان سخن گفت:
الف ـ چون خداوند متعال در آيات پاياني سوره قصص در مورد بازگشت پيروزمندانه حضرت رسول(ص) به مكه كه با تحمل مشقتهاي جنگ و جهاد همراه بود، فرموده است: ط ان الذي فرض عليك القرآن لرادك الي معا»، در آغاز سوره عنكبوت نيز آمده است:« الم، احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا»، يعني آيا مردم گمان ميكنند به خود وانهاده ميشوند كه تنها بگويند ايمان آوردهايم و به جهاد فرمان داده نميشوند؟!
ب ـ مسلمانان در اواخر « قصص» مأموريت يافتهاند مردم را به راه خداوند دعوت كنند كه : « و اُدع الي ربك» و در واقع بدينسان موضف شدهاند در صورتي كه كافران پس از دعوت به راه حق ايمان نياوردند، با آنان كارزار كنند. بر اين اساس و براي اينكه جهاد بر بعضي مسلمانان سخت و ناگوار ميآمد، در آيه نخست سوره عنكبوت، خداوند فرمود:«أحَسبَ الناس ان يتركوا».
ج ـ پس از اينكه خداوند در آخرين آيه « قصص » فرمود:« كل شيء هالك الأوجهه» و به دنبال آن، ديدگاه منكران معاد را مردود شمارد: «له الحكم و اليه ترجعون» كه آري، همه چيز ميميرند و هلاك ميگردند ولي سرانجام بسوي به سوي خدا باز ميآيند، در آغاز سوره عنكبوت آمد كه : « احسب الناس ان يتركوا يقولواآمنا»، يعني برخلاف اعتقاد منكران رستاخيز كه هيچ فايدتي بر تكاليف شرع، مترتب نميدانند، وظايف ديني نافع و سودمندند، زيرا بدان وسيله شكرگزاران، پاداش و كفر گزاران كيفر مييابند و بدون عمل نيك، هيچ كس به پاداش نميرسد[10]».
برخي موارد ديگر از همين قبيل، بدين قرارند:[11]
الف ـ در پايان سوره طور و آغاز سوره نجم،به ترتيب آمده است:
« و من الليل فسبحه و ادبار النجوم » و « النجم اذا هوي» كه تكرار ماده (ن ج م) در « النجوم » و « النجم» دال بر ارتباط ظاهري ميان آن دو سوره است.
ب ـ آخرين آيه سوره حديد، آيه « والله ذوالفضل العظيم» است. در آغاز سوره مجادله هم آمده است: ط قد سمع الله قول التي تجادلك في زوجها ...» . تقارن بين « الفضل العظيم » و «قول التي تجادلك ...» به اين علت است كه يكي از نشانههاي « فضل بزرگ » خداوندي، سماع شكايت زن ضعيف از جانب خدا است.
ج ـ در پايان سوره مرسلات (فبأي حديث بعده يؤمنون ) و در آغاز سوره نبأ ميخوانيم : « عم يتسائلون. عن النبأ العظيم »، گويا آنچه « مكذبين » بايد بدان ايمان بياورند همان « نبأعظيم» است.
د ـ آخرين آيه سوره محمد (ص): (و ان تتولوا يستبدل قوماً غير كم ثم لايكونوا امثالكم ) در كنار سرآغاز آيات سوره فتح (انا فتحنالك فتحاً مبيناً)، شايد بدين معنا باشد كه اين قوم موعود (قوماً غيركم) پيروزي (فتحاً) را محقق خواهند ساخت».
شايان گفتن است كه دكتر صبحي صالح وجهي را كه سيوطي در كيفيت اتصال آغاز سوره بقره و سوره حمد ذكر كرده، پندارگونه خوانده است[12]. سيوطي در اين خصوص نوشته است:
« آغاز كردن سوره بقره با « الم دلك الكتاب ...» در واقع بخاطر اشارهاي است كه در ضمن آن به « اهدنا الصراط المستقيم» رفته است.
گو اينكه وقتي از خداوند خواستهايم به راه راست هدايتمان كند، پاسخ شنيدهايم كه راه راست همان راه قرآن است».[13]
صبحي صالح در « مباحث في علوم القرآن » مناسبتهاي ديگري از همين دست را به نقل آورده و يكيك مورد ترديد قرار داده است[14].
حسن بصري گويد:
« خداوند متعال، كليه علوم كتابهاي آسماني را در قرآن كريم گردآورد. آنگاه علوم قرآن را در مفصلات و علوم مفصلات را در سوره فاتحه جمع نمود. بر اين اساس، هر كس به تفسير سوره حمد واقف گردد، مانند كسي است كه تفسير تمامي كتب آسماني را دانسته باشد[15]. »
سيوطي نيز در « تناسق الدرر في تناسب السور» نوشته است:
« يكي از اصولي كه قرآن بر طبق آن رفته است، اين است كه هر سوره، تفصيل يافته و شارح مطالبي است كه بطور اجمال در سوره پيشين مذكور افتادهاند. اين چگونگي در غالب سورههاي كوتاه و بلند قرآن ديدني است[16]».
آلوسي راجع به كيفيت مناسبت مضموني سوره «أعراف» با سوره پيش از خود مينويسد:
« در بيان تناسب موجود ميان سورههاي اعراف و انعام بايد گفت: چون در سوه انعام، از مسأله خلقت سخن رفت و در آن اين آيه آمد كه (وهوالذي خلقكم من طين) و نيز درباره مردمان قرون گذشته فرمود (كم اهلكنا من قبلهم من قرن) و سپس از پيامبران ياد نمود و همه اينها بطور اجمال بيان شد، پس از آن، سوره اعراف قرار گرفت و به تفصيل و شرح آن مطالب پرداخت. داستان آدم را بسط داد و قصص پيامبران و اقوامشان و چگونگي هلاكت آنان را تفصيلاً بيان نمود[17]».
محمد محمود حجازي در مورد وجه مناسبت سوره انعام با ماده چنين ادعا ميكند:
« در سوره مائده، با اهل كتاب محاجه شده استو در سوره انعام با مشركان، مائده از آنجا كه از آخرين سورههاي نازله است. محرمات را به تفصيل بيان نموده و انهام، آنها را به اجمال و به صورت كلي ياد كرده است[18]».
محمد تقي شريعتي در تفسير نوين درباره چگونگي ارتباط سوه بلد با سوره فجر مينويسد:« به نظرما تناسب بين دو سوره بسيار است زيرا، اولاً هر دو سوره در مقام تسليت و آرامش روحي بخشيدن به پيغمبر است.
ثانياً در آن سوره سوگند به زمان فريضه حج بوده و در اين سوره، قسم به مكان آن است.
ثالثاً در آن سوره از ستمگريها و تبهكاريهاي اقوام گذشته و جنايات صاحبان زر و زور نسبت به عموم، حتي به پيغمبرانشان بتصريح ياد شده و در اين سوره از توانگران قريش بكنايه و اشاره.
رابعاً در آن سوره از پندارهاي بيجا و قضاوتهاي غلط دنيا پرستان و به ويژه غرور و خودخواهي ثروتمندان نام برده و آنها را تخطئه كرده است و در اين سوره نيز.
خامساً در هر دو سوه از مالدوستي و عدم توجه به حال بينوايان و يتيمان نكوهش فرموده است.
سادساً در هر دو سوره از دو دسته كافر و مؤمن ياد كرده و بدكاران و كفار را از آتش دوزخ بيم داده است[19]».
همو تناسب دو سوره «عبس» و «نازعات» را در شمارههاي زير قابل توجه ميداند:
1ـ در اين سوره، از سروكار داشتن پيغمبر اسلام با مشركان قريش و دعوت و تبليغ آن بزرگوار و تمرد و طغيان آنان گفتگو ميشود و در سوره پيش، از سر و كار موسي با فرعون و دعوت و تبليغ موسي و طغيان و تمرد فرعون سخن رفته است و در اين سوره (نبذ، نازعات و عبس) منشأ همه مفاسد و سد عموم اصلاحات به مسلمين شناسانده شده است و همين طبقه ميباشد كه در سوره (نبأ) به نام سركشان (طاغين) ياد شد و در سوره (النازعات) نمونه بارز و مشهورشان كه فرعون طاغي باشد معرفي گرديد و در اين سوره به عنوان مردم مستغني (من استغني) از آنها بحث ميشود و لجاجت و خودخواهي و حق ناپذيري اين دسته را خداوند بيان نموده و در صورت خطاب و عتاب به پيغمبر، تكليف مسلمانها را با آنها معلوم ميدارد و از اعتناء و احترام نسبت به چنين گروهي منع ميفرمايد.
2ـ در هر دو سوره از انكار كفار و روي گرداندنشان از دين و باور نداشتن رستاخيز و حساب و كتاب، نكوهش فرموده و از شدائد قيامت و شكنجه دوزخ بيمشان ميدهد.
3ـ در هر دو سوره از فرشتگان ياد و تجليل شده است، در اين سوره به عنوان(سفره كرام) و در آن سوره بصورت سوگند به آنها(بر يكي از وجوه معاني آيات).
4ـ در هر دو سوره بر اثبات آفريدگار استدلال شده و از آفرينش انسان و كيفيت فراهم آمدن روزي او و موجبات آسايش و ادامه حياتش گفتگو شده است.
5ـ در هر دو سوره از شدائد و سختيهاي توانفرسا و سهمگين رستاخيز و از تقسيم مردم به نيك و بد و بهشتي و دوزخي سخن رفته است و رد حقيقت هر دو سوره نظير يكديگراند[20]».
مؤلفان تفسير كاشف نيز تناسب مضموني دو سوره آل عمران و بقره را با توضيحات زير روشن ساختهاند:
1ـ هر دو با حروف مقطعه (الم) آغاز ميگردند.
2ـ هر دو با ذكر كتاب شروع ميشوند.
3ـ اولين قسمت سوره بقره راجع به انواع مردم در برابر هدايت قرآن، يعني متقين، كافرين و منافقين است و اولين قسمت از سوره آل عمران راجع به عالم نماهايي است كه رو در روي راسخان وره يافتگان به ژرفاي علم با ديد محدود و مادي خود دست به تأويل آيات متشابه ميزنند و در راه انحراف ميپويند .
همچنين قسمت اول اين سوره، مردم را در برابر مفاهيم عاليه قرآن به سه دسته تقسيم ميكند: راسخان در علم(مؤمنان)، اهل تأويل و فتنه(منافقان)، تكذيبكنندگان (كافران).
4ـ در هر دو سوره با اهل كتاب احتجاج ميكنند، با اين تفاوت كه سوره بقره بيشتر با بنياسرائيل و سوره آل عمران بيشتر با مسيحيان پرداخته است.
5ـ سوره بقره، مسأله آفرينش آدم(ع) بدون پدر و مادر و سوره آل عمران آفرينش عيسي(ع) بدون پدر را خاطر نشان ميسازند و آدم ثاني را به آدم اول تشبيه مينمايند.
6ـ همانطور كه بخشهايي از سوره بقره به بيان احكام اهلي اختصاص يافته است دراين سوره نيز بخشهايي است در بيان احكام و حدود الهي.
7ـ هر دو سوره با دعا و نيايشي مناسب با مطالب سوره به منظور خودسازي پايان ميگيرند.
8- سوره بقره با اثبات فلاح و رستگاري براي متقين شروع ميشود و سوره آل عمران با اثبات فلاح و رستگاري براي متقين پايان ميپذيرد.
ذلك الكتاب لاريب فيه هدي للمتقين(بقره:1).
واتقواالله لعلكم تفلحون(آل عمران:200).
9ـ قسمتي از آيات سوره بقره مربوط به مسائل كلي جهاد و نبرد با كفار است و بدين سان بخش گستردهاي از سوره آل عمران نيز به تأويلي از حقايق پشت پرده جنگ اختصاص دارد. در سوره بقره بطور اجمال ميفرمايد:(جنگ بر شما مقرر شده اما مورد اكراه شماست، ولي چه بسيار چيزهايي كه مورد اكراه، شما هستند و در واقع براي شما خيرند) و بخش پنجم سوره آل عمرن اين مطلب را بتفصيل تشريح ميكند و نشان ميدهد كه چگونه جنگ با همه مصائب و سختيها و شكستها و شهادتها خير است.
10ـ خداوند در سوره بقره ، مسلمين را با تعبير(يا ايهاالذين آمنوا ...) مخاطب قرار ميدهد و آنان را از گام نهادن در جهت استقلال و خلافت زمين آگاه ميسازد و در سوره آل عمران با پنج خطاب(يا ايهاالذين آمنوا) به امت اسلامي انسجام ميدهد و آنان را از عوامل ضعف داخلي و خارجي بر حر ميدارد وبه وحدت و همبستگي فراميخواند.
11ـ هر دو سوره تحدي ميكنند: سوره بقره از اهل بيان و قلم ميخواهد كه اگر ميتوانند همانند قرآن و مطالبي شبيه به كلام الله بياورند و در سوره آل عمران از غلوكنندگان درباره عيسي كلمة الله ميخواهد كه مباهله كنند تا معلوم شود چه كسي ميگويد و چه كسي دروغ .
12ـ هر دو سوره به مناسبتهايي به مسائل اقتصادي مخصوصاً مسأله ربا، نفاق، بخل و غيره پرداختهاند.
13 ـ در هر دو سوره، راجع به اثبات نبوت و پيامبري حضرت محمد(ص) دلايل جالبي آورده شده است.
در سوره بقره با اين استدلال كه حضرت محمد(ص9 از ذريه صالح حضرت ابراهيم(ع) و ادامه دهنده راه وي ميباشد و نيز با اعجاز قرآن و تحدي (بقره 23) و در سوره آل عمران با تأويل و تشبيه قرآن و پيامبر به عيسي و مريم.
14ـ القاي كلمه و كلمات در هر دو سوره به چشم ميخورد. در سوره بقره كلماتي را خداوند به آدم القاء ميكند كه با آن به درگاه خداوند توبه بجا ميآورد: (فتلقي آدم من ربه كلمات) و نيز در همين سوره، حضرت ابراهيم با كلمات مورد آزمايش قرار ميگيرد و در سوره آل عمران كلمة الله به حضرت مريم القاء ميگردد و به وي بشارت داده ميشود.
15ـ خداوند در هر دو سوره، مردم را به توحيد خالص و دين حنيف ابراهيم ـ سرچشمه اديان توحيدي ـ دعوت ميكند تا همگي پيرامون اين محور مشترك گرد هم آيند. در سوره بقره از يهود و در سوره آل عمران از مسيحيان ميخواهد كه دست از خود برتربيني بردارندو به سرچشمه توحيد ناب بازگردند و اين دو گروه بايد بدانند كه مسلمانان پيرو آنان نبوده، بلكه مستقل هستند.
16ـ از اهداف و محورهاي اساسي هر دو سوره، رسيدن به مرحله عالي اسلام به معناي مطلق كلمه با اخلاص و تسليم خود و عزيزان خود به خداست.
17 ـ اين دو سوره، «زهراوان » ناميده شدهاند ، چرا كه در ميان سورههاي قران همچون دو گوهر تابناك ميدرخشند[21]».
همچنين در تفسير كاشف راجع به چگونگي ارتباط سورههاي نساء و مائده ميخوانيم .
10ـ سوره نساء مشتمل بر يك سلسله عقود و پيمانهاي صريح و ضمني است: پيمانهاي صريح: مانند عقد نكاح، عقد صداق، عقد حلف ، عقد معاهده و امان ... عقود ضمني: مانند وصيت ، وديعه، وكالت، عاريه، اجاره و امثال آنها كه همگي زير پوشش تعبير عام (ان الله يأمركم ان تؤدوالامانات الي اهلها) در مد نظر ميباشند.
لذا بسيار مناسب و بجا خواهد بود كه پس از طرح اين عقود و پيمانها سخن با سورهاي ادامه يابد كه طليعه آن با امر و فرمان به وفاي به عقود و پيمانها آغاز گردد. گويا خداوند متعال در آغاز سوره مائده به همه انسانهاي با ايمان خطاب ميكند: به پيمانهايي كه در سوره نساء بدانها اشاراتي رفت وفادار باشيد همانگونه كه در همين سوره مائده، عقود و پيمانها و قراردادهاي مهمي مطرح است كه بايد بدانها وفادار باشيد.
2ـ عمده مطالب سوره مائده بر محور محاجه و استدلال با يهود و نصاري طراحي شد كه ضمناًاز منافقان و مشركان نيز در آن سخن رفته است و چنانكه يدهايم همين مطالب در سوره نساء نيز مطرح بود كه در پايان اين سوره گستردگي مييابد اين رابطه را بايد مهمترين پيوند اين دو سوره و بارزترين چهرههاي آن دو برشمرد. هر سخني كه در اين سوره آمده متمم مطالبي است كه در سوره نساء جلب نظر ميكند.
3ـ در هريك از اين دو سوره، پارهاي از احكام عملي در رابطه با عبادات و حلال و حرام گوشزد شده است كه در بسترهاي مشتركي قرار دارند. اين بسترهاي مشترك عبارت از آيههاي وضو و تيمم و نيز حكم مربوط به حلال بودن زنان پاكدامن ميباشد با اين تفاوت كه در سوره مائده قانون حليت زنان پاكدامن از اهل كتاب نيز افزون است، به همين جهت ميتوان آن را مكمل سوره قبلي دانست.
نيز يكي از بسترهاي مشترك اين دو سوره عبارت از مطالب مربوط به وصاياست كه در باره آنها فرمان قيام و به قسط و عدل و شهادت بر اساس عدالت ـ بدون روا داشتن هيچگونه تبعيض و اجحاف ـ آمده و بدينسان در هر دو سوره به تقوي توصيه و سفارش شده است.
4ـ يكي از نكات ظريفي كه چهرههاي همگون اين دو سوره را تصوير ميكند. اين است كه سوره نساء ، راه را براي تحريم خمر آماده و هموار ميسازد و سوره مائده براي هميشه و با قاطعيت آن را تحريم ميكند. اما براي اين كه اين دو چهره از هم مشخص گردند، در سوره مائده اختصاصاً احكام معدودي درباره خوراكيها، صيد و شكار، احرام، متجاوزان و مفسدان، حد سرقت، كفاره سوگند وامثال انها مطرح است. ولي سوره نساء از آن جهت داراي ويژگي و امتياز نسبت به سوره مائده ميباشد كه احكام زنان و ارث و قتال در آن بازگو شده ؛ احكامي كه هنگام نزول آنها ابلاغشان سخت مود نياز جامعه بوده است[22]».
قبل از خود(ماعون) ظاهر شده است؛ چه ، در سوره «ماعون» منافقان با چهار ويژگي: بخل، ترك نماز، ريا و ممانعت از زكات توصيف شدهاند و در سوره « كوثر»، در مقابل بخل، « انا اعطيناك الكوثر»(كوثر = خير كثير) آمده است و در برابر ترك نماز « فصل » و در برابر ريا، « لربك» و در مقابل منع زكات، « وانحر»[23].
سيوطي هم كه در «تناسق الدرر» سخت طرفدار وجود مناسبتهاي مضموني بين سورههاي همجوار مينمايد، راجع به چگونگي ارتباط سورههاي مؤمنون و نور باهم مينويسد:« وجه اتصال سوره نور به سوره قدافلح آن است كه در مؤمنون فرمود:« والذين هم لفروجهم حافظون» و در (نور) درباره زن و مردي كه دامن خويش را به زنا و رابطه نامشروع آلوده بودند، احكامي صادر نمود. نيز در سوره نور، در همين ارتباط ، مسائلي در مورد (قذف)،(إفك)،(غض بصر) و (نكاح) مذكور افتاد و به آنان كه بر ازدواج قدرت ندارند، دستور آمد كه عفت و پاكدامني پيشه سازند[24]».
اكنون با اندكي تأمل در مباحث پيش گفته، آشكارا معلوم ميشود كه مفسران در بيان وجوه مناسبتهاي سور، هيچ گونه معيار تعريف شده و مستندي در اختيار نداشتهاند تا بر طبق آن به بررسي و پژوهش پرداخته باشند. در كنار اين مسأله گفتني است كه شباهتهاي موجود ميان سورههاي غير همجوار گاه برخي از دانشمندان را واداشته است كه بين آن دو سوره غير همسايه، رابطههاي ظاهري و معنايي برقرار سازند. براي نمونه، علامه طباطبائي در آغاز تفسير سوره تغابن كه در ترتيب مصحف، هفتمين سوره پس از سوره حديد است مينويسد:« اين سوره در سياق و نظم آياتش همچون سوره حديد است و گويا چكيده مطالب آن بشمار ميرود»: (الميزان في تفسير القرآن، ج 19، ص 294) بنابراين شباهتهايي كه طرفداران نظريه تناسب سور رديف كردهاند، نميتوانند به سورههاي همجوار اختصاص داشته باشند،بلكه گاه حتي در سطح سورههاي دور از هم بيشتر قابل رؤيتند . از آنجا كه تمامي سورهها در برآوردن هدف عمومي قرآن (هدايت انسان به كمال مطلوب ) باهم مشتركند ، همچنين در لوازم رسيدن به اين غرض ، همگونيهايي يافتهاند. چنين همگونيهايي ـ اگر ثابت شوند ـ قطعاً به سورههاي متوالي نميتوانند اختصاص داشته باشند . بر اين بنياد بايد گفت: آنچه آنان تحت عنوان (چگونگي تناسب سورههاي همسايه) ابراز داشتهاند از حوزه سليقهگرايي و تذوقهاي توجيه گرانه پافراتر ننهاده است و به هيچ روي بر معنايي واقعي و اصيل دلالت ندارد.
راستي اگر دانشمندان با بهره از اصل ارتباط آيات، سود جسته و از آن طريق معاني گهرباري به دست آوردهاند و مشكلاتي را در فهم قرآن كريم گشودهاند، آيا از ارتباط سورهها چه نفعي حاصل نموده و به كدامين مفهوم واقعي رسيدهاند؟
سخن آقاي معرفت، روشنگر همين معناست:« لامناسبة ذاتية بين كل سورة و سابقتها او تاليتها سوي مازعمه بعض المفسرين المتكلفين و هو تمحل باطل[25]».
[1] مباحث في علوم القرآن ، ص 151 و 152.
[2] براي نمونه بنگريد به : البرهان في علوم القرآن، ج 1، ص 64 و نيز، تناسق الدررفي تناسب السور، ص 61 و نيز: مباحث في التفسير الموضوعي، ص 78.
[3] مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 422.
[4] همان مأخذ وجلد، ص 231 و 232.
[5] همان مأخذ ، ج 3، ص 422.
[6] همان مأخذ ، ج6، ص 691.
[7] الاتقان في علوم القرآن، ج 2، ص 111.
[8] تناسق الدرر في تناسب السور، ص 114.
[9] همان مأخذ ، ص 112.
[10] ر.ك به : التفسير الكبير ، ج ، ص 23.
[11] ر.ك به : مباحث التفسير الموضوعي، ص 82 و 83.
[12] مباحث في علوم القرآن، ص 156.
[13] تناسق الدررفي تناسب السور، ص 64 و 65 و نيز: الاتقان في علوم القرآن ج 2، ص 112.
[14] ر.ك به : مباحث في علوم القرآن، ص 156 و 157.
[15] تناسقالدرر في تناسب السور، ص 61 و نيز: مباحث في التفسير الموضوعي ص84.
[16] تناسق الدرر في تناسب السور، ص 65.
[17] الآلوسي، روحالمعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني (انتشارات جهان ـ تهران ـ بدون تاريخ) ج 8، ص
[18] محمد محمود حجازي، التفسير الواضح(دارلكتاب العربي ـ بيروت ـ 1982 م ) ج 1، ص 258.
[19] تفسير نوين، ص 187 و 188.
[20] همان مأخذ، ص 51.
[21] تفسير كاشف ، ج 2، ص 22ـ 20.
[22] همان مأخذ، ج 3، ص 27 و 28.
[23] البرهان في علوم القرآن ،ج 1، ص 65
[24] تناسق الدروفي تناسب السور، ص 104.
[25] التمهيد في علوم القرآن، ج 1، ص 224.